حکايت پند آموز خطر سلامتي و آسايش
«آورده اند روزي حاکم شهر بغداد از بهلول پرسيد: آيا دوست داري که هميشه سلامت و تن درست باشي بهلول گفت: خير زيرا اگر هميشه در آسايش به سر برم، آرزو و خواهش هاي نفساني در من قوت مي گيرد و در نتيجه، از ياد خدا غافل مي مانم. خير من در اين است که در همين حال باشم و از پروردگار مي خواهم تا گناهانم را بيامرزد و لطف و مرحتمش را از من دريغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»